قصه علي كوچولو

۷ بازديد

وولك براي سرگرمي كودكان شما در سايت خود قصه صوتي كودكانه مي گذارد تا مشكل زمان موجب عدم قصه گفتن شما براي كودكان و عدم شنيدن قصه از جانب آنها گردد. ما اين داستان راهمراه با داستان هاي ديگر ، كارتون و معرفي مهد كودك هاي مختلف مثل مهد كودك اصفهان ، مهد كودك شيراز ، مهد كودك تهران و .... در اختيار شما مي گذاريم تا فرزندانتان را به خوي همراه ها بهترين سرگرمي ها تربيت كنيد .

يكي از زيباترين و اموزنده ترين قصه ها  داستان علي كوچولو است كه همه ما در كودكي ان را شنيده ايم .

يك روز از روزهاي تابستان كه هوا بسيار گرم بود علي كوچولو همراه مادرش براي خريد به بازار رفت. او بسيار خوشحال بود كه مي توانست همراه مادرش باشد، چون در خانه حوصله اش سر مي رفت و دوست نداشت تنها بماند، براي همين از مادرش خواهش كرده بود كه همراهش باشد و مادر هم قبول كرده بود اما به يك شرط، او از علي قول گرفته بود كه هر چيزي كه مي بيند را نخواهد و او را اذيت نكند...... علي هم قول داده بود كه چيزي نخواهد، همين طور كه در بازار قدم مي زنند تا مادر خريد هايش را بكند، ناگهان علي كوچولو چشمش به آن طرف بازار افتاد، در آن طرف بازار مردي جوجه هاي كوچك مي فروخت، علي كه قول داده بود دست مادر را رها كرد و به سمت جوجه فروش رفت تا آن ها را تماشا كند، مادر هم به دنبال علي دويد و گفت: علي؟ اين چه كاري است كه مي كني؟ دست من را نبايد ول كني. علي گفت: مادر؟ مي دانم قول دادم كه پسر خوبي باشم و تو را اذيت نكنم اما مي شود از اين جوجه ها برايم بخري؟

براي شنيدن و خواندن ادامه داستان به وولك مراجعه كنيد .

تا كنون نظري ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در رویا بلاگ ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.